با خوندن مطلبتان در مورد سفر به ياد شعر شبانه استاد احمد شاملو افتادم که برام هميشه يه تسکين و کمک فکري برام بوده و هست.
...پر پرواز ندارم
اما
و حسرت درناها. و دلي دارم
و به هنگامي که مرغان مهاجر
در درياچه ماهتاب
پارو مي کشند،
خوشا رها کردن و رفتن!
خوابي ديگر
به مردابي ديگر!
خوشا ماندابي ديگر
به ساحلي ديگر
به دريايي ديگر!
خوشا پر کشيدن،خوشا رهايي ،
خوشا اگر نه رها زيستن مردن به رهايي !
آه اين پرنده
در اين قفس تنگ
نمي خواند.
شبانه-آيدا: درخت وخنجروخاطره