خدا كنه ااينجوري نشه..
لبخند هميشگيش و چشمهايي که فقط زمين رو نگاه مي کردند،پاهامو به زمين ميخ مي کرد.
امروزبا چادر سفيد و چشماي خيس روي مبل خانوم جون نشسته بود.مامان گفت:دير جنبيدي
پسرآقاجونت دومادشد......
3
خاله بزرگه ميگه:دختر حاجي ،چهار هزار متر زمين توي شمال ، خانه ويلايي ،ماکسيماويک آپارتمان هفتصد
متري از خودش داره . مي تونه خوشبخت کنه.
خاله کوچيکه ميگه:دختر همکارم چشماش عسليه،موهاش طلاييه وپوست سفيدي داره، من که زنم از ديدنش
ضعف ميکنم . مي تونيدخوشبخت بشيد.
مامانم ميگه : دختر همسا يه خيلي با حجابه ، نماز شبش ترک نمي شه وهيچ کس تا حالا گردي صورتشو توي
خيابون نديده. حتما ً خوشبخت مي شيد.
***
اوني که من دوستش داشتم ديشب عروس شد......