اولا من فكر مي كنم اون ظرفه از دست تو خودشو كشته، ثانيا تو خجالت نمي كشي! عوض اينكه سعي كني مراقب دست و پات باشي مي شيني بالاي لاشه ي له و لورده شده ي اون ظرف بدبخت مفلوك نيست و نابود شده بحث حكيمانه كردي و نتيجه فلسفي گرفتي؟(شوخي كردم، باز فردا با بابات نياي در خونه ما كه اين به من چپ نگاه كرده)
ولي گذشته از شوخي نوشته ات محشر بود!
هر كس به طريقي دل ما مي شكند
بيگانه جدا دوست جدا مي شكند
بيگانه اگر مي شكند بحثي نيست
من در عجبم دوست چرا مي شكند
