• وبلاگ : بازي بزرگان
  • يادداشت : بازي كلام
  • نظرات : 9 خصوصي ، 103 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5    >>    >
     

    خيلي پيش اومده که شنيدم تذکر آدمو بيدار مي کنه. اما الان که اين مطلب تو مي خوندم حس کردم بعضي وقتا تذکر آدمو تب دار مي کنه.

    آدم که عميق مي شه،وقتي دنيا رو اين قدر هوشمندو عميق مي بينه،احساس نابي پيدا مي کنه. انگار کوچيکي يه خودشو در مقابل اين همه کهکشان و توانايي لايزال عميقن مزمزه مي کنه.

    عبادت اين طوري خيلي قشنگ مي شه،نه؟

    رها کنم...

    راستي سال نو رو تبريک مي گم. پر بار باشين ان شالله.اينم بابت حلول بهار:

    از تو مي پرسم ؟....
    چيست در انجم رخشان فلك
    چيست در جنبش اين گوي مدور كه زمينش خواني
    چيست در سايه ابر انبوه
    كه زند بوسه بر آن قله ي كوه
    چيست در نعره سيل
    كه خروشنده به دريا ريزد
    چيست در گرد شتابنده
    كه از دامن صحرا خيزد
    چيست در بهت و سكوت
    چيست در پرده ساز ملكوت
    گر شنيدي تو
    "مناجات درختان را هنگام سحر"
    نيست اينها همه جز ذكر عبوديت (او)
    همه از اوست كه مي انديشند
    همه از اوست كه :
    در رقص و قيامند و قعود
    آري ، آري
    آفرينش همه تسيبح خداوند دل است .

    (سرودۀ جواهري ِ وجدي)

    سلام .
    فقط اومدم بگم به روزم و منتظر .
    شاد باشي وعاشق .
    يا حق .
    سلام دادا راستش تا اونجا كه من يادمه اين تحقيق در مورد موسيقي بود... اما خوب قبول دارم كه موسيقي هم نوعي كلامه بسم الله رو هم خوب اومدي
    س
    ل
    ا
    م

    م
    ن
    ا
    پ
    ک
    ر
    د
    م

    سلام و خسته نباشيد. مثل هميشه به نكته خوبي اشاره كرديد.

    ما آدما از بس حرف نمي زنيم عقده اي شديم طوري كه تا كوچيكترين فرصتي پيش مي آد شروع مي كنيم به حرف زدن، چشمان بسته و دهان باز، همونطور كه گفتيد اگه ازمون بخوان كه تكرارشون كنيم چون حتي نمي دونيم كه درچه موردي حرف زديم اصلاً يادمون هم نمي آد كه جي گفتيم كه بخوايم تكرارش كنيم. حتي تو copy paste كردنش هم مي مونيم.

    دوحكايت قبلي لز شيخ اجل سعدي شيرازي بود و اين بيت شعر هم از لسان الغيب حافظ شيرازي:

    بر بساط نکته دانان خودفروشي شرط نيست ***** يا سخن دانسته گوي اي مرد عاقل يا خموش

    جواني خردمند از فنون فضايل حظي وافر داشت و طبعي نافر. چندانکه درمحافل دانشمندان نشستي زبان سخن ببستي؛ باري پدرش گفت: اي پسر تو نيز آنچه داني بگوي؟ گفت: ترسم که بپرسند از آنچه ندانم و شرمساري برم.

    نشنيدي که صوفيي مي کوفت ***** زير نعلين خويش ميخي چند

    آستينش گرفت سرهنگي ***** که بيا نعل بر ستورم بند

    سحبان وائل را درفصاحت بي نظير نهاده اند بحکم آنکه برسر جمع سالي سخن گفتي لفظي مکرر نکردني وگر همان اتفاق افتادي بعبارتي ديگر بگفتي. وز جمله ي آداب ندماء سلوک يکي اينست.

    سخن گرچه دلبند و شيرين بود ***** سزاوار تصديق و تحسين بود

    چو يکبار گفتي مگر باز پس ***** که حلوا چو يکبار خورند بس

    سلام

    اي بابا

    توي دنياي امروز حرف زندن معولي اش را هم فراموش كرده ايم و اي به حال ............

    بيا اي دوست كه دو ستان داغي ديگر ديده ولي بر زبان نمي گويد

    اي ننه قربانت برم قشنگ گفتي اما كو گوش شنوا؟ مگه شما آدما

    سلام

    خيلي جالب بود قبلا يه چيزايي در موردش شنيده بودم حالا ديگه باورم شد

    موفق باشيد

    سلام به روي ماهتون . شاد باشيد

    سلام من باز اومدم.خوشحال مي شم ردپات رو تو روي چشام ببينم.

    كار اين دانشمند خيلي جالب بوده .من هم شنيدم وفيلمش رو هم ديدم.اما چه بسيارند عبرت ها وچه كمند عبرت گيرندگان.

    ابر وباد ومه وخورشيد وفلك در كارند تا تو ناني به كف آري وبه غفلت نخوري

    ريتا جان درود

    يه خورده به ما هم ياد بده چه جوري آمار بازديد را بالا ببريم.

    با سپاس و بدرود

    سلام....
    وبلاگ جالب و زيبا و متنوعي داري...متناتو آفلاين ميخونم حتماْ...
    اگه وقت داشتي سري به ما بزن..خوشحال ميشم.!.. تشکر

    سلام

    دستتون درد نكنه .خدا كنه ما هم بتونيم اون تاثير رو حفظش كنيم

    التماس دعا

    يا هو

       1   2   3   4   5    >>    >