خيلي پيش اومده که شنيدم تذکر آدمو بيدار مي کنه. اما الان که اين مطلب تو مي خوندم حس کردم بعضي وقتا تذکر آدمو تب دار مي کنه.
آدم که عميق مي شه،وقتي دنيا رو اين قدر هوشمندو عميق مي بينه،احساس نابي پيدا مي کنه. انگار کوچيکي يه خودشو در مقابل اين همه کهکشان و توانايي لايزال عميقن مزمزه مي کنه.
عبادت اين طوري خيلي قشنگ مي شه،نه؟
رها کنم...
راستي سال نو رو تبريک مي گم. پر بار باشين ان شالله.اينم بابت حلول بهار:
از تو مي پرسم ؟....چيست در انجم رخشان فلكچيست در جنبش اين گوي مدور كه زمينش خوانيچيست در سايه ابر انبوهكه زند بوسه بر آن قله ي كوهچيست در نعره سيل كه خروشنده به دريا ريزدچيست در گرد شتابنده كه از دامن صحرا خيزدچيست در بهت و سكوتچيست در پرده ساز ملكوتگر شنيدي تو"مناجات درختان را هنگام سحر"نيست اينها همه جز ذكر عبوديت (او)همه از اوست كه مي انديشندهمه از اوست كه : در رقص و قيامند و قعود آري ، آريآفرينش همه تسيبح خداوند دل است .
(سرودۀ جواهري ِ وجدي)