• وبلاگ : بازي بزرگان
  • يادداشت : جهت بازي
  • نظرات : 5 خصوصي ، 52 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام همسفر!

    الطرق الي الله بعدد انفاس الخلائق

    بعد ميفرمايد: الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا... سبل. جمع سبيل... راههاي به سمت ما...

    بعد در نماز ميگيم اهدنا الصراط المستقيم... صراط... راه!! تنها يك راه

    خب چطور ميشه اينها رو جمع كرد؟؟

    وقتي ما با هم حركتي رو شروع كرديم به سمت يك مقصد مشخص هركسي از ظن خود يار ما ميشه... همين باعث ميشه اشتباه بره راه رو!!

    توي مسير خيلي چيزها هست كه آدم رو از پلاك باز ميداره... خيليها مست همسفرشون ميشند و يادشون ميره كجا قرار بود برند... با دوستي حركت ميكنند به سمت هدف اما وسطش ميشينند و هدف رو گم ميكنند...

    راستي داستان شيخ صنعان(سمعان) رو شنيدي؟؟

    شيخ سمعان پير عهد خويش بود...در كمال از هرچه گويم بيش بود

    شيخ بود او در حرم پنجاه سال....با مريد چارصد صاحب كمال

    خلاصه همين شيخ كه هزاران مريد داشت خوابي ميبينه و ميخواد سفري كنه...

    آخر از ناگاه پير اوستاد... با مريدان گفت كارم اوفتاد

    ميببايد رفت سوي روم زود... تا شود تدبير اين معلوم زود

    ميرسه اونجا و چي ميبينه؟

    دختري ترسا و روحاني صفت...در ره روح اللهش صد معرفت

    .

    .

    دختر ترسا چو برقع برگرفت... بند بند شيخ آتش درگرفت

    گرچه شيخ آنجا نظر در پيش كرد... عشق آن بت روي كار خويش كرد

    هرچه بودش سر به سر نابود شد... ز آتش سودا دلش چون دود شد

    عشق دختر كرد غارت جان او... كفر ريخت از زلف بر ايمان او

    شيخ ايمان داد و ترسايي خريد... عافيت بفروخت، رسوايي خريد

    .

    .

    اما اگه همسفر آدم خوب باشه ميتونه دوباره جهت رو درست نشونش بده به شرط اينكه خود همسفر هم غرق اشتباه نشه

    همنشيني گفتش اي شيخ كبار...خيز اين وسواس را غسلي برآر

    آن دگر گفت تسبيحت كجاست... كي شود كار تو بي تسبيح راست؟

    آن دگر يك گفت اي پير كهن... گر خطايي رفت بر تو ، توبه كن

    آن دگر يك گفت اي داناي راز... خيز خود را جمع كن اندر نماز

    خلاصه اينكه همسفر اگه درست باشه آدم رو به مسير مياره!! حتي ممكنه اول آدم از همسفرش برنجه... نبايد نگران باشي.

    بقيه اش باشه خصوصي ميگم. ببخشيد طولاني شد. ديدم به شعر علاقه داري گفتم بذار با اين زبون صحبت كنم... وگرنه از جنس خودم رو قبلا گفتم.

    يا علي

    راستي يكشنبه جلسه ي نقد فرهنگسراي شفق فراموش نشه! همه‏ي دوستان ميان

    محبين و قلب سليم(7)