سلام
آي كه چقدر دلم واسه
اسباب بازي و نقاشي و گل بازي و مهموني و كادو و همه عوالم بچه گي ها تنگ شده.
هي .....
يا علي
خيلي جالبه كه همه چيز براي شما مثل يك بازي ميمونه
ولي بعضي وقتا بعضي بازيها انقدر جدي ميشن كه با مرگ هم تموم نمي شن
اميدوارم موفق باشيد
.
بيائيد حرفي از بازي زندگي بزنيم
زندگي که همچون بازيست...!
ولي يک بازي حقيقي
آدمها به دو دسته کلي تقسيم مي شوند :
1) من ...
2) بقيه ...
منم مي تونم نظر بدم؟/////////
آقا آدما دو دستن : يه دسته شروع كننده بازي هستن ... و دسته دوم بازيگر هستن ... ....اما تو ايران اونيكه بازيگر قابلي باشه بمراتب موفق تر از شروع كننده بازي هست... خوب اگه همه ما منتظر شروع بازي باشيم و هيچ كدوم جسارت آغاز رو نداشته باشيم ، به يه معني ديگه اگه همه ما بازيگراي خوبي باشم اونقت اصلا بازي شروع نميشه ... پس زندگي تموم ميشه ..... امروز واسه ما زندگي به نوعي تمام شده است .. چون همه ما بازيگراي خوبي هستيم. اما شعور و فهم و درك و توان و انديشه آغاز رو نداريم .. امروز برنده اون كسي هست كه در كمين حركت مقابل ميشينه و بازي رو با بازي ديگري ادامه ميده ... راستي يادم رفت يه عده از آدما كه اين اواخر داره تعدادشون زياد ميشه كساني هستن كه ديگران رو به بازي مي گيرن .. اينها بدبخت ترين آدما هستن .. كسائي كه نه جسارت آغاز رو دارن نه وقتي بازي شروع شد جرات وارد شدن رو.. ديگري رو به بازي هل ميدن و سعي ميكنن آب رو طوري گل آلود كنن كه بازي به نفع خودشون تمام بشه اين آدما نه به برنده كاري دارن و نه به بازنده بازي .. اين آدما فقط نتيجه هرچي باشه سعي ميكنن از اون به نفع خودشون استفاده كنن ....
_الو!!الو!!!
_آش مي خوري يا پلو؟
_سلام هپي هستش؟
_نه نيستش!!
_هپي نيستش ، کجا هستش؟
_هپي هستش ، خونه نيستش!!
_آهان! حالا کجا هستش؟
_رفته که به روز شه و بيادش!!
_پس به روز کرده؟
_اينجور مي گن نه نه جان!!
_مرسي نه نه!!
اين بچه يه همبازي كم داره
اگه كسي باشه كه باهاش بازي كنه فكر كنم بي خيال رنگها بشه
يا شايد هم خيلي شيطونه و ناقلا
تقريبا مثل خودت كه هميشه ايده جديد براي به روز كردن داري
خوبين؟
چه بچه بامزه ايه. ايده جالبي بود. خوشحالم كه اومدم من فكر مي كنم تو زندگي خيلي وقتا ما بازي هايي مي کنيم که شايد براي ما عواقبي داشته باشه . منظورم رنگي شدن وپاک شدن سخت اين کوچولوي خوشگله ولي برامون لذت بخشه و عواقبشم به جون مي خريم. ممنون ازپست خيلي خوبت عزيزم
چقدر شما خلاقين!
ببخشيد من به بچشم بچه گانه نگاه مي كنم و مي نويسم. آخه هميشه حسرت اين رنگ بازي به دلم مونده.
خيلي كيف داره. اگه من جاي اون كوچولو بودم همه جاي خودم و خونه رو رنگ مي كردم. به چه كيفي دارم. تمام صورتم. تمام موهام . تمام لباسهام. بعد هم دستهام رو پر از رنگ تازه مي كردم و همه ديوارهاي خونه رو تا جايي كه دستم مي رسيد رنگ مي كردم.
به اين ميگن آزادي مطلق!
البته تا قبل از اينكه مامان و بابا از سر كار بيان.
بعد كه اومدم مي گردم دنبال يه جاي دنج تا منو پيدا نكنند واسه كتك!
اگه جايي پيدا نكردم خودمو به خواب ميزنم تا دلشون بسوزه و بگن آخي بچه م خواب بوده يكي اومده رنگارنگش كرده!.........
واقعا چند لحظه رفتم تو حال و هواي بچگيهام.
يادش بخير
واقعا دوران آزادي مطلق بود.
دوران بي فكري بي خيالي...........