• وبلاگ : بازي بزرگان
  • يادداشت : بازي مار و پله
  • نظرات : 3 خصوصي ، 34 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     

    سراپا اگر زرد و پژمرده ايم
    ولي دل به پاييز نسپرده ايم
    چو گلدان خالي لب پنجره
    پر از خاطرات ترك خورده ايم

    قيصر امين پور از ميان ما رفت...

    سلام

    شهادت آقا امام صادق (ع) رو به شما و تمامي عاشقان تسليت عرض مي كنم

    ببخشيد يه مدت نتونستم سر بزنم

    يادم به يه بازي به اسم زندگي مي افته ....

    آري ... زندگي !!!

    موفق و پيروز باشيد ،‏التماس دعا ،‏يا علي (ع)

    سلام!!!!!!!!
    خوبي؟
    من برگشتم!!!!!!
    يعني گم شده بودم!!!!!!
    دلم براي همه ي دوستاي وبلاگ نويس تنگ شده بود!!!!!!!!!!!!![قلب]
    يه روزي من داشتم راه خودمو مي رفتم و هي از پله هاي ترقي بالا مي رفتم....ناگهان يه مار كبري خيلي ترسناك دست منو كه دوست داشتم نيش زد و وبمو كه توي دستم بود انداخت زمين ....منم فقط نشستم گريه كردم....بعد از چند وقت چشمم به يه پله اي در نزديك خودم افتاد وقتي رفتم جلو ديدم اي دل غافل وبم افتاده پاي اون پلهه و من بي خودي عقب افتادم....به اين نتيجه رسيدم كه ديگه اگه مار نيشم زد فقط نشينم زار زار گريه كنم....خيلي راه مونده تا خونه ي آخر!!!!!!!

    يادمه اين بازي را خيلي دوست داشتم

    سلام
    به نظر من پله هاي ترقي انسان از ميان مارهاي طبيعي و مجازي مي گذره و اين وسط آدم زيرك اوني نيست كه اصلا گزيده نشه. بلكه اونيه كه از يك سوراخ دو بار گزيده نشه

    سلام

    هنوز به وبلاگم نيومدي اما من منتظرت هستم

    بازي مار وپله مثل بازي انسان با زندگي پرازماروپيچ وخمه

    كه گاهي مي پيچه ناگهان

    گاهي بايد ازنردوان بالا بره تا گير مارهاي سمي نيفته

    هميشه يكي هست كه تواين نردبان وپله ها هواش روداشته باشه

    زندگي مثل اين بازي پرازپيچ پرتگاهه وسخت وگاهي غيرقابل پيش بيني

    پس بايد درست تاس انداخت

    تا نتيجه به ضررخودت نباشه

    اميدوارم يك كوچولو درست گفته باشم

    منتظرتم

    با موضوع

    شايد اين جمعه بيايد ، شايد....


    نظرت رودرمورد نظرم اگه دوست داشتي بگو

    ياحق

    سلام ريتا خانم خوبي؟

    راستش من فكر ميكنم بازي مار و پله يه جورايي باعث ميشه كه ما نا اميد نشيم و هر بار كه زمين ميخوريم تو زندگي هدفمندتر از قبل و با تلاش بيشتر به ادامه بازي بپردازيم يعني به نظرم باعث بالابردن اميد و پشتكار ميشه

    منتظر نظر شما هستيم

    باي

    + مدني.مهين السادات. 

    دوست خوبم سلام ... خوشحالم كه باهاتون آشنا شدم.

    با زحمتاي ما ؟؟؟؟

    كسي كه يقيين داره روي نردبان ايستاده.........تا وقتي كه يقيين داره به وجود نردبان ، محكم بالا ميره. اما فقط يك لحظه شك كافيه كه سقوط كنه... و تا زماني كه باز به يقيين _ وجود نردبان_ نرسه به سقوط ادامه ميده.

    حال آنكه بالا رفتن به قدمت سالها رنج است و سقوط به قيمت ... چشم به هم زدني!!!

    حضرت امير المومنين علي (ع) :

    كسيكه به وجود آب اطمينان دارد هرگز تشنه نميماند.

    پاسخ

    سلام دوست خوبم من هم خوشحالم كه با شما آشنا شدم بابت زحماتي هم كه كشيدي ممنونم خدا قوت منتظر طرح هاي زيباي شما هستم
    + كاوه 

    سلام دوست عزيز

    كشتي خودت و بعد از سه ماه كه اومدي دو خط نوشتي و گذاشتي ما باقيش و انجام بديم ؟؟

    سيصد گل سرخ و يك گل نصراني

    ما را ز سر بريده ميترساني

    ما گر ز سر بريده مي ترسيديم

    در مجلس عاشقان نمي رقصيديم

    ولي در مورد بازيت

    بايد توجه كرد كه در شروع مسير اول پله ( پله ها نه ژله )جلو پات ظاهر ميشه . درست مثل زندگي كه اول مسير هاي راحت جلو پات مياد .ولي تعداد مار ها فقط يكي بيش از تعداد پله هاست پس اگه اين مسير و به مسير عمر و زندگي تشبيه كنيم ميتونيم باور كنيم كه تعداد سختيها و رنج ها و شادي ها و موفقيت ها تقريبآ با هم برابرند ولي لذت بالا رفتن از پله ها خيلي بيشتره ولي مهم تر از همه اينه كه درين بازي كاملا متوجه ميشيم كه قد مهاي بلند مون تو زندگي ( تاس با شماره هاي بالا ) ممكنه گاهي ما رو درست جلوي خطر ها( نيش مار) قرار بده و گاهي ترجيح ميديم با همون تاس هاي شماره پايين ( قدم هاي كوچك ) طي طريق كنيم تا مطمئن تر به مقصد برسيم .

    ضمنآ مارها ( خطر ها و رنج هاي زندگي ) اگرچه خيلي بلند ترند ولي تقريبا همون اندازه ما رو پايين ميارن كه پله ها علي رغم بلندي كمشون ما رو بالا ميبرن.

    با اين ماري هم كنار مار و پله گذاشتي ياد هيچي نمي افتم الا ياد اون موتور سوار ها كه تو اون استوانه ها ميچرخيدن ( فك كنم بهش ميگفتن ديوار مرگ ).

    ضمنآ منم به روزم . دلم ميخواد ببينم روت ميشه نياي نظر ندي !!!

    هوالمعز - در پناه دادار پايدار

    + كاوه 
    ضمنآ خير نبيني كه باز نظر من خصوصي ارسال ميشه

    سلام

    نميدونم چرا تو اين بازي بعضي ها به مار هم كه ميرسن مثل پله ازش بالا ميرند

    من خيلي اين بازي رو دوست داشتم وقتي بچه بودم.يادش بخير.چند وقت ديگه بازي نكرديم؟
    يعالمه پله كه مارو به هدف ميرسونن و يعالمه مار كه از هدف دورمون ميكنن.. مارهاي خيلي بزرگ هميشه به خونه نزديكنترن.. و هميشه يه پله بزرگ هست كه اگه شانسي بيفتي روش نونت تو روغنه!

    سلام

    يادمه كه بچگي هامون يه ورق مقوايي داشتيم كه طرفش منچ بود و يه طرفش مار و پله

    من فقط همين يادمه آخه فقط همون دوران دبستان بازي مي كرديم

    خدانگهدارش

    سلام...

    من يكي كه از مار پله چند ت استدلال دارم...

    يكم اين كه هيچ‏وقت به چيزي كه اطميناني بهش نيست،‏ نبايد اطمينان داشت...

    دوم اين كه تو پرانتز بگم چيزي به نام شانس وجود نداره...همه‏چي بر اساس خواست خداست...

    سوم اين كه زندگي ما پر از خطراتي هست كه مثل مار سر راه‏مون چنبره زدن...

    تو اين فراز و نشيب ها و سر اين پيچ ها ست كه ما رو محك مي‏زنن...

    همين...البته چيزاي ديگه هم هست كه لازم به گفتن نيست....

     <      1   2   3      >