"چشمهاي ماه داشت مي خوابيد، وستاره ها راز هاي سربه مهر آسمان را ،در گوشي به ماه مي گفتند؛ناگهان، آواز شرجي لحظه ها بالا
گرفت . ستاره ها يكي يكي افتادند توي حوض ! ماه عريان بر
صخره هاي آسمان دراز كشيد و سكوت خالي خواب را
شكست.
"اين پست جديدمهاگه وقت داشتيد سربزنيد و نظر بديدف يعني نقد کنيد بيشتر