سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اینکه این بازی، بازی زندگی آدم هاست حرفی توش نیست. و دوستان هم اشاره های زیبایی کردن. ولی نکته ای که دوست داشتم بهش اشاره بشه و نشد این بود که ابتدای مسیر، پله ها و مار ها سایز کوچکتری دارن و انگار بازی هوای شرکت کننده ها رو داره و هرچه به سمت بالا پیش میری مار ها سایز بزرگتری پیدا می کنند و هر خطای کوچکی که در ابتدای بازی امکان داشت شما رو چند خونه به عقب بکشونه در انتهای مسیر شما رو چندین خونه عقب می کشونه و شاید به اول مسیر برسونه  پس مراقب باشیم اگه تو بازی شرکت می کنیم قدم هامون رو با احتیاط بیشتری برداریم

خیلی ممنون از دوستانی که نظرات زیبایی برای بازی نوشتند به تعدادی هم در زیر اشاره شده تا دوستان دیگر هم مطالعه کنند یا حق

لقمان = بنظرم پله ها نشانه همت و امیدواری هستند و مار ها نشانه غرور و یاس....

کویر= بازی مارو پله دقیقا مثله زندگیه میدونی شانس توش خیلی دخیله وقتی تاسو میندازی هزار تا چرخ میخوره تا واسه ببینی چند اوردی بعضی اوقات شیش میاری با خوشحالی حرکت میکنی ولی میبینی مار نیشت زد گاهی اوقاتم یک میاری میبینی با یه پله راه صد ساله رو یه شبه طی کردی

 طلبه= به نظر من بازی مار و پله حکایت ما و گناهامونه . ما که هر بار با سختی تمام چند پله خودمون رو بالا کشیدم در اثر یه گناه چندین پله سقوط می کنیم

مهرداد=این بازی مثل زندگی در این دنیا می مونه.آدمی که هدف داره و می دونه دنبال چیه بالاخره یه روز به اون بالا می رسه هر چند هزار بارم نیش بخوره و سقط کنه.سختی های راه مانعش نمی شه و با صبر و امید ادامه می ده.......

فرشوشتر= من با این بازی یه مشکلی دارم که باعث میشه وارد سناریو زنگی نکنمش... اشکالی نداره؟ موضوع اینه که این بازی یه معنی دیگه این شعره: تاس اگر خوش بنشیند همه کس نراد است... اما تاسی وجود نداره! موضوع این که جهان هستی مثل شطرنجه نه تخته نرد.. البته برداشت ما اینه.. تا خدا نظرش چی باشه

 هپی= یه روزی من داشتم راه خودمو می رفتم و هی از پله های ترقی بالا می رفتم....ناگهان یه مار کبری خیلی ترسناک دست منو که دوست داشتم نیش زد و وبمو که توی دستم بود انداخت زمین ....منم فقط نشستم گریه کردم....بعد از چند وقت چشمم به یه پله ای در نزدیک خودم افتاد وقتی رفتم جلو دیدم ای دل غافل وبم افتاده پای اون پله و من بی خودی عقب افتادم....به این نتیجه رسیدم که دیگه اگه مار نیشم زد فقط نشینم زار زار گریه کنم....خیلی راه مونده تا خونه ی آخر!!!!!!! 

 جلیلی=به نظر من پله های ترقی انسان از میان مارهای طبیعی و مجازی می گذره و این وسط آدم زیرک اونی نیست که اصلا گزیده نشه. بلکه اونیه که از یک سوراخ دو بار گزیده نشه

 اندیشه= بازی مار وپله مثل بازی انسان با زندگی پرازماروپیچ وخمه که گاهی می پیچه ناگهان و گاهی باید ازنردبان بالا بره تا گیر مارهای سمی نیفته همیشه یکی هست که تواین نردبان وپله ها هواش روداشته باشه زندگی مثل این بازی پرازپیچ پرتگاهه وسخت وگاهی غیرقابل پیش بینی پس باید درست تاس انداخت تا نتیجه به ضررخودت نباشه

بیتا= فکر میکنم بازی مار و پله یه جورایی باعث میشه که ما نا امید نشیم و هر بار که زمین میخوریم تو زندگی هدفمندتر از قبل و با تلاش بیشتر به ادامه بازی بپردازیم یعنی به نظرم باعث بالابردن امید و پشتکار میشه

مدنی= کسی که یقیین داره روی نردبان ایستاده.........تا وقتی که یقیین داره  به وجود نردبان ، محکم بالا میره. اما فقط یک لحظه شک کافیه که سقوط کنه... و تا زمانی که باز به یقیین _ وجود  نردبان_  نرسه به سقوط ادامه میده.حال آنکه بالا رفتن به قدمت سالها رنج است و سقوط به قیمت ...  چشم به هم زدنی!!!حضرت امیر المومنین علی (ع) :کسیکه به وجود آب اطمینان دارد هرگز تشنه نمیماند.

 کاوه= باید توجه کرد که در شروع مسیر اول پله جلو پات ظاهر میشه . درست مثل زندگی که اول مسیر های راحت جلو پات میاد .ولی تعداد مار ها فقط یکی بیش از تعداد پله هاست  پس اگه این مسیر و به مسیر عمر و زندگی تشبیه کنیم میتونیم باور کنیم که تعداد سختیها و رنج ها و شادی ها و موفقیت ها تقریبآ با هم برابرند  ولی لذت بالا رفتن از پله ها خیلی بیشتره ولی مهم تر از همه اینه که درین بازی کاملا متوجه میشیم که قد مهای بلند مون تو زندگی ( تاس با شماره های بالا ) ممکنه گاهی ما رو درست جلوی خطر ها( نیش مار) قرار بده و گاهی ترجیح میدیم با همون تاس های شماره پایین ( قدم های کوچک ) طی طریق کنیم تا مطمئن تر به مقصد برسیم .ضمنآ مارها ( خطر ها و رنج های زندگی ) اگرچه خیلی بلند ترند ولی تقریبا همون اندازه ما رو پایین میارن که پله ها علی رغم بلندی کمشون ما رو بالا میبرن.

 ارمغان= یعالمه پله که مارو به هدف میرسونن و یعالمه مار که از هدف دورمون میکنن.. مارهای خیلی بزرگ همیشه به خونه نزدیکنترن.. و همیشه یه پله بزرگ هست که اگه شانسی بیفتی روش نونت تو روغنه!

 دارک وایز= من یکی که از مار پله چند ت استدلال دارم...یکم این که هیچ‏وقت به چیزی که اطمینانی بهش نیست،‏ نباید اطمینان داشت...دوم این که تو پرانتز بگم چیزی به نام شانس وجود نداره...همه‏چی بر اساس خواست خداست...سوم این که زندگی ما پر از خطراتی هست که مثل مار سر راه‏مون چنبره زدن...تو این فراز و نشیب ها و سر این پیچ ها ست که ما رو محک می‏زنن...

جنت مکان= تاس رو ما میریزیم اما عددش دست ما نیست . هنگام حرکت مهره بسیار مرددیم که آیا به مار می رسه یا نه ؟‏ به پله میرسه یا نه؟ . گاهی وقتا از یه مار چند بار نیش می خوریم شاید ده ها بار !! از بالا رفتن از پله ها لذت می بریم ! خونه هارو یکی یکی طی می کنیم که به خونه ی پایان برسیم . بعضی ها در خونه ی آخر باز هم نیش می خورند و اونی که نیش نخوره برنده است !!! و این یعنی بازی زندگی ...

نازنین= یه جورایی مثل زندگی آدماست یه وقتایی بالا میری و یه وقتایی زمین میخوری شاید عواملی توکار باشه ولی خودتم خیلی موثری .....

  


نوشته شده در  پنج شنبه 86/8/24ساعت  10:7 صبح  توسط سر دلبران 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازی با کلام - بی کلام
[عناوین آرشیوشده]