بازی وسعت نگاه
چند وقت پیش از کنار یه مغازه رد می شدم، که تعداد زیادی تلویزیون داخل ویترین مغازه داشت. تصویر یکی از تلویزیون ها توجهم رو جلب کرد. آتیش قرمز زیبایی رو نشون می داد و من محو تماشای آتیش شده بودم. بعد از چند لحظه تصویر کمی بزرگ شد و دیدم اون تصویر آتیش نبوده، بلکه تاج یه خروسه. برام جالب شد، مکث کردم. و با دقت به صفحه تلویزیون خیره شدم. دوباره تصویر بزگتر شد و مردی رو نشون می داد که از پنجره به خروس نگاه می کرد. و باز بزرگتر، این تصویر تمبری بود، روی پاکت نامه ای در دست مردی کناراستخر. کمی دورتر، معلوم شد که مرد داخل کشتی بوده و آن استخر دریا بود. کمی دورتر دختر بچه ای رو نشون داد که لبه دیواری دولا شده بود و می خواست این کشتی اسباب بازی را برداره و باز نشون داد که همه ی این تصاویر، تصویر نقاشی شده ای داخل کتاب داستانی بود که کودکی اون رو تماشا می کرد. اونقدر ادامه پیدا کرد تا به کره زمین رسید. داشتم به کوچیکی نگاه ادم ها و وسعت دنیا فکر می کردم و از مغازه دور می شدم و با خودم می گفتم چه مغازه تلویزیون فروشی جالبیه، که این تصاویر رو به نمایش گذاشته و وقتی به اون دست خیابون رسیدم، دیدم این مغازه یه کافی نته که برای تزئین ویترین مغازه از چند تلویزیون بزرگ استفاده کرده. فکر می کنید اون لحظه چه احساسی داشتم ؟
پس بر اساس ظواهر و آنچه می بینیم قضاوت نکنیم. اگه نگاهمون نسبت به موضوع کوچیکه در مورد اون موضوع به سادگی قضاوت نکنیم .چون قسمتی از واقعیت رو می بینیم نه تمام اون رو و تنها خداونده که اشراف کامل بر همه چیز داره.
خلاصه کلام، زاویه نگاهمون رو وسیع کنیم، تا با حقیقت هر چیزی بیشتر آشنا بشیم.اگه بازیکن های فوتبال از تو جایگاه تماشاچیان به بازی نگاه می کردن زودتر به نواقص کار پی می بردند تا توی زمین.